آمنه بهرامی انتقام را کور کرد. اکنون نوبت ماست که برای او کاری کنیم
درود بر تو آمنه. از خود گذشتگی را تمام کردی. شرافت را به کمال رساندی. خشونت را زندانی کردی.
پیش از این می خواستی به همه نشان دهی نداشتن بینایی یعنی چه؟ می خواستی انتقام لحظه های از دست رفته و لبخند های شیطنت آمیز را پاسخ دهی. و چه پاسخی دادی؟ شاهکار
تو از آن لحظه که نه گفتی به انتقام و کور کردی خشونت را دیگر تغییر کرده ای. ایران هم. بی گمان فصلی جدید را بنا نهادی.
تو از آن لحظه که نه گفتی به انتقام و کور کردی خشونت را دیگر تغییر کرده ای. ایران هم. بی گمان فصلی جدید را بنا نهادی.
دومین بار است که در این سال ها به ایرانی بودنم افتخار کردم. اول بار 25 خرداد بود و دیگری لحظه نه گفتن تو. خواهرم, عزیزم, هموطنم ,دوستم نازنیم, همه خوبی, همه پاکی, همه بزرگی, دوستت دارم به اندازه بزرگی خودت.
آمنه بهرامی امروز کار بزرگی کردی. چشم بخشیدی به یک چشم ناپاک, امید بخشیدی به همه ما, کور کردی انتقام را. من و ما نمی توانیم کمی از شرمندگی ات درآییم.
آمنه جان در دنیا بسیارند کسانی که چشم ندارند, نمی شنوند, دست ندارند, پا ندارند ولی زندگی دارند. تو که دلی به این بزرگی داری از من و ما خیلی بیشتر داری. زندگی کن و از آن لذت ببر.
آی کسانی که می توانید به اندازه یک تار موی آمنه هزینه کنید. این گوی این میدان. اکنون نوبت ماست.